سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

 

هذا خلق الله فارونی ماذا خلق الذین من دونه

دیروز تا از سر پُستم توی بست شیخ طوسی(ره) به آسایش‏گاه برگشتم، کتم رو در آوردم و دیدم پیراهنم از شدت گرما، شوره‌زار شده! ساعت 6 بعد از ظهر که برای پاس بعدی داشتم از صحن جامع رضوی می‌گذشتم، هوا ابری شده بود، ولی گرما همچنان تن رو آزار می‏داد. توی بست باز هم به سایه‏ی دیوار صحن جمهوری پناه بردم و در امتداد سایه قدم می‏زدم. نگاهم رو به بالای سر در ورودی شیخ طوسی (ره) انداخته بودم و ابرهای زیبای آسمون رو تماشا می‏کردم که آسمون برقی زد و بعدش هم صدای رعد بلند شد. چند لحظه بعد هم یکی-دو قطره‏ی بارون صورتم رو نوازش دادند. بارون کم کم شدیدتر و با وزش باد همراه شد. صحنه‏ی عجیبی شده بود. زائرانی که تا چند دقیقه‏ی پیش داشتند راحت رفت و آمد می‏کردند، همه زیر سردر ورودی حرم، پای دیوار صحن جمهوری و خلاصه هر جایی که پیدا می‏کردند، پناه گرفته بودند. بارون و تگرگ جرأت رفت و آمد رو از همه گرفته بود. احساس کردم خدا می‏خواد نشون بده که می‏تونه در چند لحطه این همه آدم رو سوسک کنه! منی که باد به غبغب انداخته بودم و چوب‏پر به دست قدم می‏زدم و خودم رو کسی حساب می‏کردم، حالا سوسک شده بودم و یه گوشه کز کرده بودم و جُم نمی‏خوردم. پاس‏بخش‏ها و مسؤولان بالاتر و بالاتر هم سوسک شده بودند! چون دیگه نمی تونستن به من گیر بدن که چرا خلاف مقررات عمل کرده‏م و روی سرم مشما کشیده‏م و تازه از صحنه عکس گرفته‏م! خلاصه دیروز خدا همه‏مون رو سوسک کرد تا بفهمیم هیچ‏چی نیستیم، بلکه با معرفت بیش‏تری در محضر امام رضا علیه السلام باشیم.

بارون که بند اومد، چشمم به صحنه‏ی زیبایی افتاد که به عمرم ندیده بودم: رنگین کمانی بسیار زیبا که از پنجره‏ی چشم من، از شمال غربی مقبره‏ی شیخ طبرسی (ره) بالا می‏اومد، به طاق آسمون که می‏رسید، کم‏رنگ تر می‏شد و وقتی روی گنبد طلای آقا فرود می‏اومد، رنگش بیش‏تر می‏شد، البته نه به اندازه‏ی اولش؛ شاید چون خجالت می‏کشید پیش گنبد آقا خودنمایی کنه.




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 89/4/1 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم